بتدریج اوضاع عوض می شود. افشار به فساد مالی، ویژه خواری، بی توجهی به مردم و اشرافیت مبتلا می شود. اهالی ساختمان نسبت به اوضاع بد ساختمان معترض اند. اهالی بوسیله عوامل افشار مورد ضرب و شتم قرار میگیرند. آنها به این فکر میکنند که بهتر بود با سهرابی می ساختند و اوضاع را تا این اندازه بحرانی نمی کردند. سهرابی بر میگردد...
اشتباه نکنید؛ این ربطی به یک رئیس جمهور یا یک حزب سیاسی ندارد... فراتر ببینید و تحلیل کنید! در ساختمان پزشکان نهایتا همه تکرار می کنند که : «انگار هیچ وقت این ساختمان سر و سامان نخواهد یافت»
وبعد تیتراژ پایان:
این خونه روشنه... اما چراغی نیست/ دنیام عوض شده... این اتفاقی نیست!به نظر شما این قصه اتفاقی است؟ فرصت نوشتن و تحلیل بیشتر برای شما... اول یاد «قلعه حیوانات» جورج اورول می افتید... ولی بعد آنچنان ملاحظات و حواشی بومی و آشنا می بینید که یاد تلقی های دیگری از اوضاع دیگری می افتید! حالا برگردید سوابق نویسندگان و کارگردان را ببینید...
این اتفاقی نیست... هست؟!
------------------------------
برای تذکر:
امام (ره):
من به همه شما عرض میکنم که اگر - خدای ناخواسته - اسلام در ایران سیلی بخورد , در همه دنیا سیلی خواهد خورد و بدانید که به این زودی دیگر نمی تواند سرش را بلند کند. این الان یک تکلیف بسیار بزرگی است که از همه تکالیف بالاتر است.
حفظ نظام اسلامی از اوجب واجبات است، از نماز و روزه هم واجب تر است.
اگر اسلام را می خواهیم باید این جمهوری را حفظش کنیم .
وحید یامین پور